سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غریب الغربا و نشانه اجابت دعا

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/3/10:: 9:46 صبح

    غریب الغربا و نشانه اجابت دعا

    در جوار امام  رضا هستم و حیفم آمد این حکایت را بازگو نکنم:

    سالها پیش که طلبه بودم علاقه زیادی به پزشکی و تحصیل در این رشته داشتم و برای دست یافتن به چنین آرزویی، می بایست به طور رسمی از تحصیلات حوزوی انصراف می دادم و به سربازی اعزام می شدم و سپس در کنکور شرکت می کردم. همه این مقدمات برای من و خانواده ام سنگین بود.

    سال 1371 بود و من توفیق پیدا کردم به همراه پدر و پدربزرگم (ایشان حالات عجیبی داشت که باید جداگانه به آن بپردازم) به زیارت امام رضا آمدیم. ایام دهه اول ذی الحجه بود. قرار شد برای انجام زیارت، یکی از دوستان ملازم پدر و من ملازم پدر بزرگم باشم. من دو حاجت مهم داشتم که مسیر زندگی ام را عوض می کرد اما به نوعی خود را به آب و آتش انداختن نیز بود. چون دانشجوی پزشکی شدن نیاز به دو پیش شرط داشت: بیرون رفتن از حوزه و رفتن به سربازی (طوری که بتوانم در حین آن درس بخوانم) و درس خواندنی که بتوان در کنکور پزشکی قبول شد. من در آن سفر این دو حاجت را از امام رضا علیه السلام تمنا می کردم و از امام رضا خواستم به خاطر زحمتی که برای زیارت رفتن پدر بزرگ می کشم، نشانه برآورده شدن این دو حاجت را دو انگشتری قرار بدهند که به من برسد!!! تا وقتی آن نشانه را یافتم، معرفت و صبرم افزون شود (البته این نشانه خواستن را از مرحوم پدرم یاد گرفته بودم و چه بسیار حکایتها در این باره دارم). صبح روز عید قربان سال 1371 بود که در منزلگاهمان در مشهد (زائرسرای آیه الله مصباح) داشتیم آماده می شدیم برای رفتن، ابتدا به منزل آیه الله قمی برویم (چند خاطره جالب نیز از ایشان دارم که شنیدنی هستند) و سپس به حرم رفته و برای ناهار منزل یکی از دوستان باشیم.  پدرم قبل از رفتن مرا صدا زدند و دو انگشتر بزرگ (عقیق و یشم) به من دادند و گفتند: این دو انگشتر را بگیر مال تو، فلانی دیشب به من داد. یکی عقیق یمنی بود و دیگری عقیق یشم یزدی. من به ایشان از جاحات خودم چیزی نگفتم و تشکر کردم.

    دوماه بعد پدربزرگم بیمار شدند و توفیق پرستاری و خدمت 4 ماه و 12 روزه به من و بقیه فامیل دست داد. وقتی پدر بزرگم فوت نمود، من برای آموزش نظامی اعزام شدم! (زمان بندی عجیبی بود که من دخالتی در آن نداشتم) چند ماه بعد من به سربازی رفتم (و البته ما فوق تصورم تمام شد)، در حین سربازی درس خواندم و در کنکور شرکت کردم و در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان قبول شدم.

     





بازدید امروز: 268 ، بازدید دیروز: 76 ، کل بازدیدها: 422412
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ